مقاله ای از دکتر «حسین آخانی»
خلاصه
دو دهه اخير موج عظيمي در اجراي پروژه هاي سدسازي توسط وزارت خانه هاي نيرو و کشاورزي در کشور راه افتاد که طي آن هزاران سد کوچک و بزرگ در کشور ساخته شد. توجيه همه اين سدها جلوگيري از به هدر رفتن آب، ذخيره و کنترل آن جهت مصارف کشاورزي و آب خيزداري، توليد انرژي برق-آبي و تامين مصارف خانگي و شرب بود. نکته قابل توجه در فعاليت دو وزارتخانه ذکر شده ادعاي مشترک، ولي به کارگيري استراتژي متضادي بود. وزرات کشاورزي با احداث سدهاي کوچک، با اهداف آبخيزداري قصد تقويت آب هاي زيرزميني را داشت. به عکس وزارت نيرو با احداث سدهاي بزرگ مانع از جريان آب ها در رودخانه ها و نفوذ آب به زيرزمين شد. عدم اجراي استراتژي علمي و کارشناسي در اجراي اين پروژه ها و افراط باعث شد توازن هيدرولوژيکي و طبيعي کشور به هم بخورد. خشک شدن درياچه ها، تالاب ها و رودخانه هاي مهمي مانند درياچه هاي اروميه، بختگان، طشک و تالاب هاي گاوخوني، ميقان، شادگان و رودخانه زاينده رود و کارون از جمله موارد بارزي است که بحران هاي بزرگ زيست محيطي و به هم خوردن توازن اقتصادي – اجتماعي را به همراه داشت. از نظر زيست محيطي انقراض گونه هاي بومي گياهي و جانوري که طي ميليون ها سال خود را به زيستن در شرايط سخت شور سازش داده بودند خساراتي را به ما وارد مي سازد که با هيچ عدد و رقمي قابل مقايسه نيست. از بين رفتن زيستگاه پرندگان و آبزیان علاوه بر خسارت هاي اقتصادي، تنوع زيستي کشور ايران را تهديد کرده است. خشک شدن رودخانه ها، درياچه ها و بيابان زايي سبب مي شود که طوفان هاي شن و ماسه، نمک و ريزگرد نه تنها ساکنان اطراف اين اکوسيستم ها را تهديد کند بلکه به شعاع صدها کيلومتر تمام کشور و ساکنان کشورهاي مجاور را با خطر مواجه کند. تغيير ميکروکليماي منطقه شامل افزايش دما و کاهش رطوبت (مشابه آنچه که در درياچه اروميه رخ داده است) باعث افت کيفيت زندگي، تهديد سلامت، افت محصولات کشاورزي، نياز بيشتر به آب و در نتيجه باعث از بين رفتن جوامع بومي، کشاورزي سنتي و مشاغل روستايي – بومي شده است. مهاجرت به شهرها، گسترش حاشيه نشيني و صدها معضل اقتصادي – اجتماعي از جمله تاثيرات بعدي و درازمدت از بين رفتن اکوسيستم هاي رودخانه اي و درياچه اي است. سدهاي کوچک نيز مي توانند تاثيرات منطقه اي داشته و حتي فجايعي در مقياس بزرگ را ايجاد کنند. مثلا در اثر شکستن سد، خسارات ناشي از سيل چند برابر شده (مانند شکستن دشت در پارک ملي گلستان) و يا باعث غرق شدن جوانان و کودکاني مي شود که در آن منطقه زندگي مي کنند (مانند غرق شدن 8 نفر در سد کلاله سنجان اراک).
واژگان کلیدی: ارومیه، زندگی انسانی، سد سازی، انقراض گونه ها، ریزگرد
مقدمه:
کشور ايران از جمله کشورهاي خشک و نيمه خشک جنوب آسياي غربي است که متوسط بارندگي سالیانه آن 240 ميلي متر است. با اين وجود اين ميزان بارندگي در تمام کشور يکنواخت توزيع نشده است، به طوري که در جنگل هاي شمال ايران در سواحل درياي خزر در بعضي نقاط بيش از 2000 ميلي متر بارندگي ساليانه داشته (ایستگاه پیلمبرا در گیلان 2045.5 میلیمتر سالیانه)، و در نقاط وسیعی از کشور مانند بيابان هاي مرکزي بارندگي کمتر از 100 ميلي متر است (کمترين بارندگي گزارش شده 28 میلیمتر از ايستگاه زیارتگاه سیف در استان کرمان است). يکي از مهمترين ويژگي هاي جغرافياي طبيعي ايران وجود دو رشته جبال مهم البرز در شمال و زاگرس در غرب کشور به علاوه کوه هاي پراکنده در جنوب ايران (مکران) و همچنين شرق و شمال شرقي کشور (کوه هاي کپه داغ) است. مناطق کوهستاني مهمترين نقش را در ذخيره آب و تشکيل جريان هاي رودخانه اي ايفا مي کنند. بارش اين مناطق که اغلب به صورت برف است با نفوذ به زيرزمين سفره هاي آب زيرزميني را تشکيل مي دهند و يا با جريان خود در دره هاي عميق به همراه چشمه هاي متعددي که وارد آنها مي شود منشا شکل گيري رودخانه هاي کوچک و بزرگ مي باشد. اين رودخانه ها، شکل بسيار پيچيده اي تشکيل مي دهند که با عبور از مسير طولاني خود مهمترين منابع تامين کننده آب اکوسيستم هاي مجاور و همچنين جوامع روستايي و شهري هستند که در طول تاريخ ايران در مسير آنها شکل گرفته اند. اکثر اين رودخانه ها در فصول پربارش زمستان و بهار به پست ترين نقاط حوزه آبریز که در آن چاله هاي بزرگ و کوچکي بنام درياچه، تالاب و يا کوير واقع شده هدایت می شوند. برخي از آنها نيز به درياي خزر در شمال و خليج فارس و درياي عمان در جنوب ختم مي شوند.
بسياري از تمدن هاي گذشته و شهرها و روستاهاي کشور بر اساس مسير و ميزان و دینامیک آب رودخانه ها و همچنين منابع آب هاي زيرزميني شکل گرفته اند. مثال بارز آن هم تمدن ايلامي ها در غرب ايران و هخامنشيان در جنوب غرب ايران در گذشته هاي دور و همچنين رونق شهر اصفهان در دوران صفوي است. رونق کشاورزي و دامداري ايران نيز کاملا به اين شبکه آبرساني طبيعي وابسته بوده است. يک قرن اخير که همراه با گسترش شهرنشيني با الگوي غربي و همچنين کشف نفت در ايران همراه بوده است توازن سنتي – طبيعي ايران را به شدت دگرگون کرده است. دولت هاي حاکم در نیم قرن اخير هر روز به درآمدهاي نفت وابسته تر شده و اقتصاد روستايي – کشاورزي ايران به سوي اقتصاد شهري – نفتي تغيير پيدا کرده است. گسترش صنايع به خصوص صنايع وابسته به نفت باعث شد که نيروي کاري که تا گذشته به کار کشاورزي و گله داري مشغول بودند به سوي کارخانه ها سرازير شوند و مراکز صنعتي و شهرها به صورت تصاعدي رشد کنند. کشاورزی نیز در سالهای اخیر از دست روستایی-کشاورز خارج شده و بدون افزایش آگاهی به دست شهری-کشاورز افتاده است. مراکز جديد شهری که اغلب بدون مديريت با گسترش حاشيه هاي به طور افقي و عمودی (تمرکز واحدهاي ساختماني و آپارتمان سازي) رشد کردند. این مراکز جدید توان طبيعي لازم جهت تامين نيازهاي غذايي و به خصوص نيازهاي آبي را نداشتند. در نتيجه با پيروي از موجي که در قرن نوزدهم و بيستم در آمريکا شروع شده بود با احداث سازه هاي بزرگي مانند سد، آب رودخانه ها در مخازن پشت سدها جمع آوري و سپس جهت تامين نياز آبي شهرنشينان به مناطق شهري هدايت شد و یا در زمینهای تازه تبدیل شده به کشاورزی (شهرنشین-کشاورزها) روانه گردید. در دهه هاي 40 شمسي مستشاران غربی براي تمام رودخانه هاي کشور نقشه ريختند تا بتوانند در زمان تسلط غربیها درآمدهای سرشاری نسیب کمپانیهای سازنده نمایند. تا قبل از انقلاب بنیان سدهاي بسيار عظيمي در کشور بنا نهاده شد و 13 سد بزرگ ساخته شد. بعد از انقلاب و دوران جنگ موج افزايش جمعيت در کشور بحران جديدي را سبب شد که همراه بود با مهاجرت وسيع روستاييان به شهرها و همچنين مهاجرت بخش عظيمي از ساکنان مناطق جنگ زده به مراکز استان ها و شهرهاي بزرگ. دولت هاي بعد از جنگ نيز به دلایل مختلف خود را موظف مي دانستند که آب ارزان قيمت را براي همه فراهم کنند. طبيعي است که شهر نشينان بيش از روستاييان متوقع بودند. دولتيانی که خود شهرنشينند – گر چه ممکن است چون اين نگارنده روستازاده باشند – نياز شهرها را بهتر لمس کرده و عليرغم آنچه ممکن است مدعي شوند در تامين نياز آنها تلاش بيشتري مي کنند. نتيجه اين شد که بعد از جنگ تحميلي و دوران موسوم به سازندگي، موجي نادرستی در کشور راه افتاد تا آب های جاری در رودخانه ها را استحصال آب تلقی نمودند و سیاست بر آن شد که هر طور شده جلوی آب روان در رودخانه ها گرفته شود. به پشتوانه درآمدهاي سرشار نفتي بخش عمده بودجه عمراني کشور به سد سازی اختصاص يافت به طوري که مثلا در سال حدود 3-4 ميليارد دلار از بودجه کشور در سالهای اخیر در این خصوص هزینه شد. البته هر دستگاهي نيز تلاش کرد سهمي از درآمد نفت را به پروژه هاي خود اختصاص دهد. وزارت کشاورزي نيز به بهانه آبخيزداري اقدام به احداث سدها کوچکي در هر نقطه اي کرد. سدسازي به حدي افراطي شد که هر استاني مي خواست گوي سبقت را از استان ديگر بربايد. هر چند آمار دقيقي از سدها يبزرگ و کوچک در دسترس نيست ولي بر اساس آمار وزارت نيرو تا بحال 588 سد ساخته شده، 137 در دست ساخت و ساخت 546 سد (جمعا 1271) در دستور کار قرار دارد http://daminfo.wrm.ir/stats-fa.html. تعداد بیشماری سد و آب بند نیز توسط معاونت آبخیزداری وزارت کشاورزی ساخته شد که برای نمونه در ارتفاعات شمال تهران می توان صد ها مورد آن را دید.
آثار زيست محيطي و انساني سدها
سدسازان و دستگاه هاي متولي سدسازي توجيهات زيبا و مردم پسندي را در ارئه خدمات خود ارائه مي دهند که از جمله آن ها مي تواند جلوگيري از استحصال آب هاي روان، جلوگيري از وقوع سيل، تامين آب موردنياز براي نيروگاه هاي برق – آبي، تامين آب مورد نياز کشاورزي و همچنين تامين آب بهداشتي براي مناطق شهري و روستايي را ذکر کرد. اما منتقذان سدسازي – به خصوص بعد از گذشت دو دهه سدسازي گسترده انتقادات فراواني را مطرح مي کنند که در زير به مهترین آنها اشاره مي شود:
1- از بین بردن نظم طبیعی و سنتی توزیع آب. کلیه زمینهای کشاورزی و قناتها و ساختار روستاها در گذشته بر اساس شبکه آبیاری طبیعی رودخانه ها شکل گرفته است. اختلال در این شبکه ها معادل از بین رفتن همه تجربیات هزاران سال کشاورزی و روستا نشینی است.
2- از بین رفتن تنوع زیستی گیاهان کشاورزی و زراعی. نابودی جوامع سنتی باعث نابودی باغهای قدیمی و ازبین رفتن ذخایر ژنتیکی گیاهان کاشته بومی می شود. به جای آن کشاورزان شهر نشین جدیدی بوجود می آیند که فقط به فکر سود زیاد هستند و به همین دلیل باغهای خود را توسط رقم های زراعی خارجی پر می کنند.
3- تبدیل رودخانه ها به محل دفع فاضلاب و ایجاد مشکلات بهداشتی برای ساکنان اطراف رودخانه ها. این شرایط اسف ناک در اطراف رودخانه شور در مرد آباد و شهر ورزنه در حاشیه زایند رود دیده می شود (شکل 1).
4- از بین رفتن میلیونها درختی که بطور طبیعی در مسیر رودخانه ها رشد می کنند، و جلوگیری از توان پالایش طبیعی آب رودخانه ها.
5- نابودی حیاط جانوری مسیر رودخانه ها و بر هم خوردن توازن اکولوژیکی آنها .
6- خشک شده تالابها و رودخانه ها و گسترش مساحت شوره زارها و بیابان زایی گسترده (Zafarnejad 2009)
7- افزایش ریزگردها در فلات ایران. طبق تحقیق این نگارنده ریزگردهای غرب ایران دارای جلبک دیاتومه هستند که نشان دهنده منشاء تالابی ریزگردهایی است که در اثر خشک شدن تالاب هورالعظیم به ایران وارد می شود. این تالاب در اثر سدهای ساخته شده توسط سه کشور ترکیه، ایران و عراق خشک شده است (Akhani 1389). شکل 2.
13- افت آب تحت الارضی اطراف رودخانه ها و خشک شدن آب دریاچه ها باعث انقراض گونه های گیاهی می شود. مثال آن گیاه Bienertia cycloptera در رودشورمردآباد و گیاه Microcnemum corraloides در کویر میقان اراک و چندین گونه نادر و در حال انقراض جنس Salicornia در اطراف دریاچه های ارومیه، طشک، بختگان و تالاب گاوخونی است (شکل 3).
8- شکستن سدها در اثر سیل و زلزله و رخداد فجایعی مانند پارک ملی گلستان که در اثر شکستن سدهای قز قلعه و دشت پدید آمد.
9- افزایش زلزله خیزی در منطقه سد سازی شده. بطوریکه بعضی زلزله رودبار را در ارتباط با سد سفید رود می دانند. بعضی از محققین زلزله سیچوان چین را با 70 هزاز کشته ناشی از احداث سد بزرگ سیچوان می دانند (NAIK and OSTER 2006) .
10- افزایش شوری زمین های کشاورزی در اثر انتقال نمک از بستر خشک شده تالابها و دریاچه ها.
11- شور شدن آب چاههای عمیق و نمیه عمیق؛ مشابه آنچه در دریاچه ارومیه اتفاق افتاده است.
12- افزایش میزان نمک در ذرات معلق که باعث ایجاد مشکلات تنفسی و بخصوص افزایش سرطان را سبب می شود؛ مشابه آنچه که در دریاچه آرال در آسیای میانه رخ داد.
13- خشک شدن رودخانه ها باعث کاهش رطوبت دره ها و از بین رفتن میکروکلیماهای منطقه ای است.
14- مهاجرت روستاها به شهرها به دلیل از بین رفتن بافت سنتی روستاها
15- هدر رفتن آب در اثر تبخیر در مخازن سدها
16- بلااستفاده شدن آب مخازن سدها در اثر شوری و افزایش غلظت نمکها در اثر تبخیر آب
17- افزایش متان و کمک به افزایش گازهای گلخانه ای. قابلیت اثر گلخانه ای (greenhouse potential) 72 متان برابرCo2 است.
18- نابودی جنگلها در بستر سد ساخته شده. مثلا در سد های احداث شده در زاگرس صد ها هزار درخت بلوط و دیگر درختان دره ای به زیر آب رفته اند.
19- نابودی روستاها در بستر سد ساخته شده
20- نابودی مناطق و آثار باستانی در بستر زیر آب رفته (مانند سد سیون).
21- تغییر مسیر و تهدید زندگی پرندگان که خود می تواند تاثیرات نامطلوبی در زندگی انسانها و زندگی پرندگان داشته باشد.
22- افزایش موجودات موزی مانند موش و سوسک و سایر آفات در اثر تغییر رودخانه ها و از بین رفتن نقش پالایشی آنها
23- انقراض گسترده ماهیان بومی در رودخانه ها
24- تجمع گل و لای در بستر سدها و ناکارایی آنها بعد از چند سال
25- افزایش زمین خواری و بالا رفتن قیمت زمین در اطراف سدها و کاهش ارزش زمینها در مناطقی که در اثر سد سازی به مناطق بی ارزش تبدیل شده اند.
26- حیف و میل کردن ثروت ملی و روان ساختن آن به جیب گروهی از شرکتهای بزرگ سد ساز که تاثیرات اقتصادی-اجتماعی زیادی را در کشور ایجاد می کند. اینگونه پول دار شدن کلان، علاوه بر تاثیرات تورمی انگیزه کار و تلاش را در جامعه از بین می برد و مهندسان و پیمانکاران ما را به سوی تعریف پروژه هایی می کشاند که هدف آن کسب درآمد بیشتر –بدون توجه به سود آن برای جامعه- خواهد شد.
شکل 1. وضعیت زاینده رود در نزدیکی شهر ورزنه. عکس بالا سرازیر شدن فاضلاب به رودخانه را نشان می دهد و عکس پایین مردن ماهیان رودخانه را در اثر آلودگی بیش از حد رودخانه که نتیجه مشترک نرسیدن آب به ورزنه و آلوده شدن آن است.
شکل 2. دیاتومه تالابی (Eunotia sp.)که در ریز گردهای استان خوزستان با میکروسکوپ الکترونی دیده شده است. با تشکر از خانم دکتر گسه (Francoise Gasse) از دانشگاه مارسی فرانسه که در نامگذاری این دیاتومه کمک کرده اند.
شکل 3. عکس بالا Thesium compressum و عکس پایین Microcnemum corraloides دو گونه در حال انقراض ایران. آخرین جمعیت این دو گونه در شرق دریاچه ارومیه دیده شده است. گیاه دوم در تالاب میقان در اثر خشک شدن منقرض شده است.
خسارت هاي موردي سدهاي کوچک و بزرگ
در اين قسمت به عنوان مثال موردي به سه نمونه از سد سازي هاي کوچک و بزرگ اشاره مي شود که بخوبی نشان از تاثیرات زیست محیطی و انسانی این پروژه ها دارد.
1- سد کلاله سنجان اراک:
سي سال پيش بود که ما از منزل مسکونی خود در محله قلعه سنجان اراک به محله بالا نقل مکان کرديم. منزل ما در مرتفع ترين نقطه سنجان در کنار جاده اراک – بروجرد بود. آب شرب و شستشوي ما از چشمه اي تامين مي شد که سولک نام داشت. این آب از طريق لوله هاي گلی (گنگ) از کوه می آمد و از خانه ما عبور مي کرد و همه اهالي نیزاز آن استفاده مي کردند. کيفيت آن زبانزد خاص و عام بود. جريان اين آب نه تنها نيازهاي شرب و شستشوي اهالي را تامين مي کرد بلکه با جريان خود در مسيري طولاني درختان کوچه ها را سيراب کرده و نقش مهمي در حفظ فضاي سبز و تلطيف هوا ايفا مي کرد. چيزي نگذشت که با اتمام جنگ همه چيز تغيير کرد. مردم سنجان که از نظر اقتصادي وضعيت نسبتا خوبي داشتند و نفوذشان هم در دستگاه هاي دولتي خوب بود، روستايي بودن را زيبنده خود نمي دانستند و با تلاش خود در سال 1371 روستاي سنجان به شهر سنجان تبديل شد. گسترش بي رويه شهر اراک، گسترش صنايع و به خصوص پتروشيمي و پالايشگاه منابع آبي منطقه را يکي پس از ديگري يا خشک کرد و يا به شدت کاهش داد. باغ هاي انگور و سبزی سنجان که تا گذشته اي نه چندان دور يکي از مهمترين محل درآمد مردم و تامين نياز اهالي بود خشک شد. بسياري از کشاورزان زمين هاي خود را رها کردند و در شهر اراک مغازه اي خريدند و به جاي توليد کننده، مصرف کننده شدند. کوچه باغ هاي قديمي و خاکی سنجان آسفالت شد. آب هاي زلال و جويبارهایی که در گذشته صفاي خاصي به سنجان مي داد يا خشک شدند و يا بسيار کم آب شده و به شدت به فاضلاب آلوده شدند. شهرداري سنجان شکل گرفت و تصميم بر آن شد که پارکي در محل چشمه سولک (کلاله) بسازند. در دره کوچکي مجاور پارک سدي ساخته شد و آب سولک به سد هدایت شد. درياچه اي مصنوعي ساخته شد تا باعث جذب اهالي اراک و سنجان شود. روستايي که در گذشته همه اش پارک طبيعي بود و درختان انبوه، جويبارها و چشمه ها و باغ های آن در استان بي نظير بود دچار گرديسي عظیمی شد که درياچه کلاله از نشانه هاي تلخ اين گذار بود. درياچه اي که بنا بود محل استراحت و صفاي مردم و خانواده شان باشد محلي شد براي مرگ مردم. از سال 1373 که اين درياچه ساخته شده به دليل نامناسب بودن بستر درياچه و تجمع لجن، به محض آنکه پاي کسي به ساحلش بخورد به عمق درياچه سر مي خورد و غرق می شود. آبي که تا گذشته اي نه چندان دور حيات بخش و شفابخش بود، محلي شد براي مرگ انسان ها. اين درياچه کوچک تا به حال جان 8 نفر انسان را گرفته است (شکل 4). آخرين آن هم اتومبیلی بود که در تاریخ 15 مرداد 1389 با 5 مسافر در تاريکي شب به عمق آب فرود مي رود وهمگی مي ميرند.
شکل 4. بالا: سد کلاله سنجان اراک؛ پایین در آوردن جنازه یک جوان غرق شده در این سد. عکس پایین برگرفته از سایت آتش نشانی اراک.
2- سد روستای دشت در پارک ملی گلستان
پارک ملی گلستان در 160 کیلومتری شرق گرگان واقع است. این پارک یکی از مهترین ذخایر ژنتیکی ایرن با 1362 گونه گیاهی و تعداد بیشماری از جانوران و قارچها است (آخانی. 1383). این منطقه از تنوع اقلیمی کم نظیری برخوردار است. بطوریکه اختلاف بارندگی مرکز و جنوب پارک در فاصله حدود 3-4 کیلومتر از حدود 1000 میلی متر در سال (یال شمالی کوه آلو باغ) به 150 میلی متر (روستای دشت در جنوب پارک) کاهش می یابد. در حاشیه جنوبی پارک رودخانه ای قرار دارد که از چشمه درازی، در نزدیکی روستای بیدک منشاء می گیرد. در اواسط دهه 60 شمسی توسط جهاد سازندگی دو سد ذخیره ای در مسیر این رودخانه در قزقلعه دشت و مجاور روستای دشت ساخته شد (شکل 5). سد قز قلعه در سالهای 1376-1377 در اثر سیل شکسته و باعث شد بستر رودخانه بشدت تخریب گردد. سپس در سال 1380 سیل بزرگی آمد که با حمل مواد رسوبی و تخریبی سیلهای قبلی باعث شد سد نزدیکی روستای دشت نیز بشکند و با رها شدن انرژی بسیار زیاد گل و لای زیادی را با خود حمل و در نهایت بزرگترین فاجعه انسانی و زیست محیطی را در کشور سبب شد. هر جند آمار دقیقی از کشته های این سیل وجود ندارد ولی گفته شده است که بین 600-700 نفر در اثر این سیل کشته شدند. صد ها هکتار جنگل به کلی نابود و میلیاردها تومان خسارت به کشاورزان، روستاییان و مسافران وارد نمود. شکی نیست اگر این سد نبود خسارتهای این سیل به مراتب کمتر بود.
شکل 5. بستر خشک شده سد دشت در جنوب پارک ملی گلستان که در اثر شکستن در سال 1380 فاجعه بزرگی را سبب شد. این عکس تاریخی است که نگارنده در تاریخ 15 تیر 1378 حین یک گردش علمی با دانشجویان گرفته شده است و در همان تاریخ پیش بینی فاجعه بزرگی را به دانشجویان اعلام داشتم.
3- دریاچه ارومیه:
جزییات تاثیرات انسانی و اقلیمی خشک شدن دریاچه ارومیه در دو مقاله دیگر این مجموعه توسط خانم فاطمه ضفرنژاد و کامبیز بهرام سلطانی بحث شده است. دریاچه ارومیه بزرگترین دریاچه داخلی ایران با 550 هزار هکتار وسعت است. طول حداکثر این دریاچه (قبل از خشک شدن) 150 کیلومتر و عرض حداکثر آن در جنوب حدود 50 کیلومتر است. این دریاچه دارای 102 جزیره است و در سال 1354 به عنوان پارک ملی ثبت و در سال 1976 در فهرست ذخایر زیست کره یونسکو قرار گرفته است (شبستری 1378 ). آب این دریاچه از 15 رودخانه ای تامین می شود که از کوههای استانهای آذربایجان غربی، شرقی و کردستان منشاء می گیرند. مهمترین رودخانه های تامین کنند آب دریاچه عبارتند از: سمينه رود ، آجي چاي و زرينه رود. از نظر پوشش گیاهی بخش عمده مناطق شور اطراف دریاچه را رویشهای مقاوم به نمک (هالوفیتها) پو شانده است ((Asri 1998). جزایر این دریاچه بدلیل دوری از تخریب انسانی دارای پوشش گیاهی درختچه زار متشکل از ارس، پسته، تنگرس، افرا است (Zehzad 1989 ). جوامع هالوفیت نقش مهمی را در چرخه های غذایی و همچنین تولید ماده عالی و جلوگیری از فرسایش خاک ایفا می نمود. Salicornia از جمله مقاومترین گیاه به نمک بصورت نواری اطراف دریاچه را می پوشاند.
در پوششهای هالوفیت اطراف دریاچه تعدادی گونه گیاهی منحصر به فرد وجود دارد که تعدادی از آنها جزء گیاهان در حال انقراض ایران هستند، که ازجمله می توان به گیاهان Microcnemum corraloides, Thesium compressum اشاره کرد (شکل 3). حتی یک گونه گیاهی جدید در داخل جزایر و اطراف دریاچه شناخته شده است که هنوز برای علم گیاهشناسی شرح داده نشده است. دوازده گونه جلبک از دریاچه ارومیه شناسایی شده است (Riahy et al. 1995). Artemia urmiana گونه ای سخت پوست آبزی و بومی و از مهمترین موجودات دریاچه است که بقای آن به جمعیت جلبکی دریاچه بستگی دارد و با تولید سالانه 400 هزار تن نقش بسیار مهمی در تامین نیاز غذایی پرندگان ایفا می کند. در زمانی که دریاچه کارکرد خود را از دست نداده بود، نه تنها محل زندگی تعداد زیادی پرنده بومی و مهاجر (186 گونه) بود، بلکه حضور هزاران فلامینگودر دریاچه صحنه های بیاد ماندنی را عرضه می کرد که فیلم سازان معروف دنیا و گردشگران را از راههای دور را به این منطقه جذب می کرد. آب بسیار شور دریاچه که گفته می شود برای درمان بیماریهای پوستی بسیار مفید است باعث جذب افراد محلی و توریستهای زیادی از مناطق مختلف ایران می شد. وجود بنادر متعدد، هتل و سایر مکانهای تفریحی درآمد مطمئنی برای مردم بومی فراهم می کرد. چیزی نگذشت که موج سد سازی آب را بر دریاچه بست. تعداد 37 سد به روی رودخانه های تامین کننده آب دریاچه زده شد و 12 سد دیگر در دست ساخت و 40 سد دیگر نیز در دست مطالعه است (بهرام سلطانی 1389، ظفرنژاد 1389). بطوریکه دیگر قطره ای آب به دریاچه نمی رسد. چیزی نگذشت که آب دریاچه شروع به افت کرد. عمق ذریاچه حدود 8 متر کاهش پیدا کرد و مساحت آبگیر دریاچه بشدت کاهش یافت. بیش از 130 هزار هکتار– بخصوص در نیمه جنوبی دریاچه که عمق کمتری داشت – بصورت شوره زار در معرض تابش خورشید واقع شد. پوششهای گیاهی اطراف بکلی نابود شد. با افزایش غلظت نمک آرتمیا بسوی نابودی کامل پیش می رود. اغلب جزایر دریاچه از حالت جزیزه ای خارج شده و به خشکی متصل شده اند. بندرهای متعدد اطراف دریاچه (مانند بندر شرفخانه، بندر رحمانلو و گلمانخانه) نقش خود را از دست داده اند. کلیه تاسیسات بندری و اسکله ها از بین رفته و باعث شده صدها شغل افراد بومی نیز از دست برود. قرار گرفتن نمک در معرض هوا باعث شده که این نمک ها به وسیله باد و طوفان به زمینهای کشاورزی و مناطق مسکونی اطراف منتقل شده و علاوه بر شور کردن خاک با وارد شدن به دستگاه تنفسی بیماریهای خطرناکی را ایجاد کند (شکل 6). تشکیل تپه های نمکی-ماسه ای که نشان از تشدید روند بیابان زایی است در سواحل بندر رحمانلو آغاز شده است (شکل 6). حدود 10% چاههای منطقه شور شده و تردیدی نیست که شوری زمینهای کشاورزی اطراف در آینده افزایش می یابد. بدلیل افت آب، دریاچه نقش زهکش پیدا کرده با پایین رفتن آب در دسترس ریشه، درختان و درختچه ها و زمینهای کشاورزی اطراف خشک شوند. برای مقابله با این شرایط کشاورزان به آب بیشتری نیاز دارند تا بتوانند از شور شدن و خشک شدن زمینهای خود جلو گیری نمایند. میکروکلیمای منطقه تغییر کرده و آب و هوای منطقه تا 3 درجه گرمتر شده است (اطلاعات هواشناسی ایستگاه شرفخانه). کیفیت زندگی در اثر افزایش گرد و غبار افت کرده است. روستاهای اطراف خالی و مهاجرت به شهراها افزایش یافته است. آنچه در ارومیه رخ داده به معنای واقعی یک فاجعه تمام عیار است.
نتیجه گیری
آنچه که در سه مثال موردی بالا ذکر شد، ناموفق بودن نگاه سخت افزاری به مدیریت آب و عدم توجه به توسعه پایدار در پروژه های عمرانی کشور است. اکثر این پروژه ها حاصل فکر پیمانکاران و مهندسان اندکی است که بیشتر به فکر منافع مالی خود هستند و با نفوذ و لابی که در مدیریت کلان کشور دارند با توجیهات زیبا آنها را گمراه کرده و فجایع ذکر شده را با پول مردم ایجاد می کنند. راه حل این بحرانها تغییر نگاه دستگاههای دولتی به توسعه پایدار در کشور است. حل بحران دریاچه ارومیه تشکیل جلسه و اصرار بر اشتباهات گذشته با سدسازان و دستگاههای مسئول این فجایع نیست. هیچ فرد مستقل و مسئولی ادعای وزارت نیرو را که سدها فقط 5% در خشک شدن دریاچه نقش داشته اند را قبول ندارد. آنان حاضر به پذیرفتن اشتباهات خود نیستند و برای راه حل دوباره پیشنهادهای عجیبی همچون انتقال آب از رودخانه ارس و یا سایر رودخانه ها را پیشنهاد می کنند، تا باز هم سود بیشتری عاید پیمانکاران شود. تنها راه حل بحران ارومیه رها کردن آب سدها بسوی دریاچه است. لازم است بودجه های نجومی سد سازی را به اصلاح الگوی مصرف در کشاورزی و شرب هدایت کرده و از ادامه ساخت سدهای جدید جلوگیری نمود. دستگاه قضایی و سازمان محیط زیست نیز وظیفه دارند طبق اصل 50 قانون اساسی با همه کسانی که با عدد سازی و توجیه سد سازی باعث حیف و میل کردن بیت المال شده اند و خسارتهای جبران ناپذیری به محیط زیست و مردم کشور فراهم کرده اند برخورد نموده و از ادامه این پروژه ها جلوگیری نماید. در غیر اینصورت این فاجعه ابعاد گسترده تری پیدا می کند که حل آن در آینده به صرف هزینه های بسیار بیشتری نیاز است.
شکل 6. تشکیل تپه ماسه ای-نمکی در بندر رحمانلو که نشان دهنده سرعت بیابانزایی بعد از خشک شدن دریاچه ارومیه است (بالا) و حمل نمک از بستر خشک شده جنوب دریاچه ارومیه توسط گرد باد (پایین)
منابع
آخانی ح. 1389: ریز گردها از کجا می آیند؟ همشهری، 12 تیره، ص. 17.
عصری،ی 1377. پوشش گياهي شوره زارهاي درياچه اروميه. موسسه تحقیقات جنگلهل و مراتع، شماره 191.
NAIK G, OSTER S (2006) Scientists Link China’s Dam to Earthquake, Renewing Debate In: The Wall Street Journal, p A6.
ریاحی،ح، سلطانی، ن، شکروی، ش. 1374. مطالعه فلور جلبکي درياچه اروميه. پژوهش و سازندگی. 7: 23-25.
Zafarnejad F (2009) The contribution of dams to Iran’s desertification. International Journal of Environmental Studies 66:327-341
زهزاد، ب، 1368. بررسي فلور و پوشش گياهي جزيره اشک (پارک ملي درياچه اروميه). مجله علوم دانشگاه تهران. 18: 57-64.
آخانی. ح (1383) فلور مصور پارک ملی گلستان. انتشارات دانشگاه تهران, تهران
جبارلوی شبستری، ب (1378 ) درياچه اروميه ؛ اشك طبيعت ايران. انتشارات نقش مهر
akhani@khayam.ut.ac.ir
منبعک سبز پرس